«راست» و «چپ» در ایران آینده | نقطه ۱۸
درود بر شما! 🌹
حتماً میدانید که در ایالات متحدهی آمریکا، دو حزب عمده وجود دارند که قدرت معمولاً بهصورت متناوب میان آنها جابهجا میشود. این دو حزب عبارتاند از حزب «جمهوریخواه» (GOP) و حزب «دموکرات».
در حزب «جمهوریخواه»، سیاستها و جهتگیریها در زمینههای مختلف بیشتر متمایل به «راست» هستند. وقتی میگوییم «راست»، منظور این است که «جمهوریخواهان» از نظر فرهنگی و اجتماعی «محافظهکار» محسوب میشوند و بر ارزشهای سنتی و ملیگرایی تأکید دارند. در حوزهی اقتصاد، آنها بیشتر طرفدار آزادی عمل بازار و مداخلهی کمتر دولت هستند.
در طرف مقابل، در حزب «دموکرات»، سیاستها عمدتاً متمایل به «چپ» هستند. «دموکراتها» معمولاً خواهان کنترل و مداخلهی بیشتر دولت در اقتصاد هستند، اما در عرصههای فرهنگی و اجتماعی، رویکردی بازتر و «لیبرال» دارند.
وقتی بچه بودم، فکر میکردم «محافظهکار» یعنی ... رفسنجانی! 😄
جدی میگم! وقتی بچه بودم، هر وقت کلمهی «محافظهکار» را میشنیدم، یاد هاشمی رفسنجانی میافتادم! در ذهنم، «محافظهکار» مترادف با «منفعتطلب» بود. 🙂
البته این برداشت درستی نبود. درست است که رفسنجانی، خامنهای و اساساً تمام جانیان جمهوری اسلامی، افراد منفعتطلبی هستند، اما «محافظهکاری» بهعنوان یک مفهوم سیاسی، به معنای پیروی از سیاستهایی است که هدف اصلیشان حفظ ساختار مذهبی و سیاسی موجود (در اینجا مذهب شیعهی دوازدهامامی و ولایت فقیه) است. با این حال، حتی در این معنا هم من تمایل چندانی ندارم از واژهی «محافظهکار» برای توصیف سیاستهای جمهوری اسلامی استفاده کنم؛ واژههایی مثل «مرتجع»، «قرونوسطایی» و «ماقبلتاریخ» بهنظرم مناسبترند!😁
وقتی ایران حزبی باشد... از «جمهوریخواه» تا «زرتشتیخواه»
حالا فرض کنیم به جای جمهوری اسلامی، یک حکومت نرمال و چندحزبی داشته باشیم. در چنین شرایطی، حزب یا احزاب «محافظهکار» احتمالاً آنهایی خواهند بود که برای ملیگرایی، تمدن ایران، زبان و خط فارسی، آموزش تاریخ ایران باستان، و حفظ میراث فرهنگی اهمیت زیادی قائلاند.
همچنین احتمالاً از تقویت و گسترش دین زرتشتی بهعنوان یک آیین باستانی حمایت میکنند؛ حامی نهاد خانوادهی سنتیاند؛ با سقط جنین بیرویه مخالف بوده و با روابط جنسی بیحد و مرز موافق نیستند.
در مقابل، حزب یا احزاب «لیبرال» سیاستهایی بازتر خواهند داشت. مثلاً از ورود کنترلشدهی مهاجران استقبال میکنند، زیرا معتقدند این امر موجب تنوع فرهنگی، زبانی و ژنتیکی و در نتیجه، ارتقای سلامت و پویایی جامعه میشود.
آنها به جای تمرکز بر یک مذهب یا تاریخ خاص، حضور ادیان و دیدگاههای گوناگون را ترجیح میدهند. احتمالاً با تعیین یک زبان واحد بهعنوان زبان ملی مخالفاند و در آموزش تاریخ، رویکردی انتقادیتر دارند؛ مثلاً ممکن است به حملهی نادرشاه به هند یا دورههای امپراتوری ایران نگاه پرسشگرانهتری داشته باشند.
بهطور کلی، میتوان پیشبینی کرد که پس از سقوط جمهوری اسلامی، کمونیستها، روسوفیلها و تجزیهطلبها، هستهی اصلی احزاب چپ یا «لیبرال» را تشکیل دهند.😆
اسلامگرایان هم — اگر تا آن زمان هنوز باقی مانده باشند — احتمالاً عمدتاً در احزاب «لیبرال» فعالیت خواهند کرد، هرچند برخی از آنها ممکن است به احزاب «راست» و «محافظهکار» نیز بپیوندند. در کل، این جماعت عاشق حضور در همهجا هستند! 🙂
خلاصهی کلام
«راست» = «محافظهکار» → حفظ سنتها، ارزشهای تاریخی و میراث فرهنگی. یعنی سیاستهایی که بر حفظ وضع موجود، هویت تاریخی و مذهبی تأکید دارند.
«چپ» = «لیبرال» → پذیرای ایدههای نو، منتقد سنتها و ارزشهای تاریخی. این ذاتاً چیز بدی نیست، اما در حالت افراطی میتواند به تجزیهطلبی، هرجومرج و تضعیف تدریجی مظاهر تمدن ایرانی بینجامد (که امیدوارم هرگز چنین نشود).
توجه مهم
- «محافظهکاری» و «لیبرالیسم» در سیاست، مفاهیمی بسیار پیچیدهتر از آن هستند که در اینجا توضیح داده شد.
- مطالب بالا با نگاهی به فضای سیاسی فعلی ایالات متحده تنظیم شدهاند، اما نباید فراموش کرد که ایران و آمریکا تاریخ و فرهنگ کاملاً متفاوتی دارند.
- در توضیحات بالا، مفاهیمی چون «محافظهکاری»، «راست»، «ملیگرایی» و «دینی بودن» در کنار هم آمدهاند، در حالیکه در سیاست واقعی، این مفاهیم میتوانند از یکدیگر مستقل باشند.