گفتگو بین «مرتضی» و «جان» (طنز) - قسمت اول

ساختار رژیم جمهوری اسلامی، واقعاً مسخره، عجیب و منحصر به فرده. 

گاهی وقتها که می‌خواهیم برای دوستان خارجی این ساختار شتر-گاو-پلنگ و عجایبش رو توضیح بدیم، مغزشون سوت می‌کشه و گیج می‌شن… 

 آخرش هم هیچی نمی فهمند... ول می‌کنن و میرن! 😅

این یک گفتگوی خیالی است که با کمک چت جی پی تی ساخته شده،



گفتگو بین مرتضی (ایرانی) و جان (غیرایرانی) در کافه ای در لندن


جان: صبر کن… بذار ببینم درست فهمیدم. بالای هرم قدرت یه نفر هست به اسم… چی بود؟

مرتضی: «ولی فقیه».

جان: و این «ولی فقیه» همه کاره است، درسته؟

مرتضی: دقیقاً! ولی یه نکته تاریخی هم هست: تا الان فقط دو تا «ولی فقیه» داشتیم.

جان: دو تا؟ خب، خب!

مرتضی: اولی، قبل از این که بیاد بر سر کار، وقتی ازش پرسیدند دنبال چه حکومتی هستید، گفت: «یک جمهوری دموکراتیک، مثل فرانسه!»

جان: صبر کن… یعنی، مردم فکر می‌کردن قراره آزادی کامل داشته باشن؟

مرتضی: درسته! حتی وعده داده بود آب و برق و اتوبوس مجانی بشه، و مخالفان مثل کمونیست‌ها هم حق حرف زدن داشته باشند …

جان: واو… خب بعد چی؟

مرتضی: بعد که قدرت رو گرفت، همه وعده‌ها رفت هوا! آب و برق و اتوبوس چندین و چند برابر گرون شدند، مخالفان حذف شدند، کمونیست‌ها هم… پوف!

جان: یعنی… خدعه؟ 😳

مرتضی: آفرین! خمینی بعداً گفت: «اون موقع اونطور می‌گفتم و حالا اینطور می‌گم. من خدعه کردم.»

جان: عجب …

مرتضی: بعد از ۱۰ سال، اون اولی مرد و دومی اومد که تا حالا حدود ۳۵ ساله بر سر کاره.

جان: خب، رئیس‌جمهور چی؟ مردم انتخاب می‌کنن، نه؟

مرتضی: بله، هر ۴ سال یک بار، شبیه انتخابات کشورهای دیگر، ولی قبل از انتخاب مردم ... «ولی فقیه» باید اون رو انتخاب کرده باشه. 😝

جان: صبر کن… بذار جمع‌بندی کنم: ولی فقیه همه کاره است، رئیس‌جمهور هیچ کاره، مردم فقط کسانی را انتخاب می‌کنند که ولی فقیه انتخاب کرده…

مرتضی: درست متوجه شدی! مردم مثل تماشاگر هستند، تصمیم اصلی رو ولی فقیه می‌گیره.

جان: خب… این رئیس‌جمهور... اگه بخواد یه کاری کنه، مثلاً اگر بخواد فقط یه نامه بفرسته یا ایمیل بده؟ …

مرتضی: اول باید از ولی فقیه اجازه بگیره، بعد امامان جمعه، شورای نگهبان، روزنامه کیهان … و آخرش هم خودش یه یادداشت می‌نویسه که «این تصمیم رو گرفتم، ولی اجازه نداشتم. من یک تدارکاتچی بودم»!

جان: یعنی حتی نوشتن نامه هم یک کار غیرممکنه! این... واقعاً قانونی است؟

مرتضی: قانونی؟ شوخی میکنی! اصل اینه که ولی فقیه همه کاره است. بدون اجازه ولی فقیه او حتی نمی‌تونه… مثلاً آب بخوره.

جان: خب… وقتی رئیس‌جمهور حتی آب هم نمی‌تواند بخورد، پس وقتی عطسه می‌کند، چی می‌شود؟ میتونه بدون اجازه، عطسه کند؟ 😵

مرتضی: 😅 معمولاً با اجازه ولی فقیه عطسه می‌کنه!

جان: خب حالا … این ولی فقیه… آیا انتخاب می‌شه؟

مرتضی: نه، انتخاب نمی‌شه!

جان: یعنی… مردم هیچ نقشی تو انتخابش ندارن؟

مرتضی: نه، مردم می‌تونن فقط دعا کنن که بد نشه!

جان: دعا کردن؟ شما جدی می‌گی؟ یعنی سیاست ایران مبتنی بر دعا و شانس هست؟

مرتضی: بله. ببین! بعد از ۱۰ سال، اولی مرد و گروهی از عمامه به سر ها، دومی را انتخاب کردند. این گروه رو می‌گن «مجلس خبرگان».

جان: مجلس خبرگان؟ اینها رو مردم انتخاب میکنند دیگه؟

مرتضی: نه دقیقاً. چطور بگم. قبلش باید «ولی فقیه» اینها رو انتخاب کرده باشه. بعد مردم میتونند رای بدن و از بین انتخاب شده ها، یکی  رو انتخاب کنن. در ضمن در بعضی استان‌ها، باید یک نفر رو از بین فقط یک نفر انتخاب کنند! 😅

جان: من… فکر کنم بهتره برم یک قهوه سفارش بدم که بخورم و چند دقیقه به این موضوع فکر نکنم.

مرتضی:  برو… ولی یادت باشه، بدون اجازه ولی فقیه، حتی قهوه هم نمی‌تونی بخوری!

جان با چشم‌های گرد و مغزی که تقریباً دود می‌کرد 😅، گفت: «باشه ...»

(قسمت دوم)