مسوولین جمهوری اسلامی، حکایت آن مرد یا زنی را دارند که ... | نقطه ۱۸

«موشعلی»، چند ماهی میشه که در یک سوراخ موش، مخفی شده.

و «پزشکیان» هم، در حالی به سازمان ملل رفته که آمریکا، او و هیات همراهش را از رفتن به فروشگاه عمده فروشی «کاستکو» منع کرده، و به فرزندانش هم اجازه ورود به آمریکا نداده.

سوالی که برخی مردم ایران میپرسند اینه که، انگیزه مقامات و مسوولین رژیم، از ادامه دادن در سمت هاشون، در حالی که باید تحقیر شدن و توسری خوردن از اسراییل و آمریکا را، هر روز با شدت بیشتری تحمل کنند، چیه؟

ضمن اینکه، خود بهتر میدونند که دیر یا زود هدف حملات کشنده اسراییل و آمریکا قرار خواهند گرفت.

مردم ایران هم که، تا مغز استخوان از آنها نفرت دارند و مترصد فرصت هستند که حکومت را سرنگون کنند. 

مردم به قدری از حکومت و سران و کارگزارانش متنفرند، که جمع و محفلی نیست که در آن، از آنها با بدترین و رکیک ترین الفاظ یاد نشه.

آیا داشتن پست و مقام در چنین حکومتی، که دایما با نفرین شدن از سوی مردم، و تحقیر و توهین شدن از طرف نتانیاهو و ترامپ همراه است، به درد سر و زحمتش می ارزه؟

به نظرم، میشه وضعیت خامنه ای، پزشکیان و سایر مسولان نظام رو به مردی تشبیه کرد که زنی داره که بسیار زیباروی و دلربا ولی در عین حال زشت سیرت و بداخلاقه.

توی سر اون مرد میزنه. جلوی دیگران تحقیرش میکنه. از او به عنوان یک «نوکر» استفاده میکنه. حتی اگر هوس کنه، و از شخص دیگری خوشش بیاد، گاهی با مردهای دیگر «میخوابه».

اون مرد، در درون خود رنجیده خاطر شده و احساس بدی پیدا میکنه. حتی شاید گاهی هم این فکر به سراغش بیاد که بهتره  این زن رو رها کنه و بره، بلکه بتونه در زندگی اش قدری آرامش داشته باشه.

ولی نه .. چیزی جلویش را میگیره... به این فکر میکنه که همسرش جوان و زیباست، و میتونه به راحتی همسر جدیدی پیدا کنه، در حالی که معلوم نیست او هم بتونه دوباره همسری به زیبایی اون زن پیدا کنه!

و یا زنی رو در نظر بگیرید که همسر بسیار ثروتمند و بانفوذی داره که در خانه با او بدرفتاری میکنه! باهاش مثل یک کلفت رفتار میکنه. جلوی بقیه دایم بهش بی احترامی میکنه. بعضی وقتها کتکش میزنه، و اگر هم موقعیتی پیش بیاد، با زنهای دیگه قرار وو مدارهایی میگذاره ... 

مشابه با اون مرد، این زن هم اذیت میشه. زجر میکشه. ولی تحمل میکنه. چون دل کندن از یک زندگی مجلل و تشریفاتی رو، به زندگی در آزادی و داشتن آرامش اعصاب ولی بدون اون رفاه و تجملات، ترجیح میده.

این، حکایت مسوولین جمهوری اسلامیه. «قدرت» همان همسر زیبا یا پولدار ولی بد اخلاقه.

از اونها انسانیت، شرافت، وجدان و اخلاق رو گرفته، ولی البته مزایایی هم براشون داشته.

 در واقع، اوضاع مسوولین جمهوری اسلامی، در مقایسه با وضع اون مرد یا اون زن که در بالا شرح دادم، بسیار بدتره ..

چون اون زن یا اون مرد، درسته که طعم داشتن یک زندگی انسانی رو نمیچشه، ولی شاید حداقل بتونه تا آخر عمر، توی اون شرایط زندگی کنه، و به هر حال در کنار عذاب کشیدن و تحقیر روزانه، و لگدمال شدن انسانیتش، از مزایایی مادی بهره مند بشه.

در جمهوری اسلامی اما، اوضاع خیلی افتضاح تره. این پست و مقام ها و مزایاشون، معمولا خیلی زودگذر هستند؛ به خمینی پدر و خمینی پسر (احمد) وفا نکردند. به هاشمی رفسنجانی و احمدی نژاد و رییسی وفا نکردند. به قاسم سلیمانی و سران کشته شده سپاه وفا نکردند. و خیلی بعیده که خامنه ای و پزشکیان هم بتونند بیشتر از چند صباحی از لذت در قدرت بودن، بهرمند باقی بمونند!